English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8927 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
kill off U سرعت گرفتن غیرعادی درمسابقه دو استقامت برای خسته کردن حریفان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
floated U ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
floats U ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
float U ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
brushes U به حداکثر سرعت رفتن اسب درمسابقه
brush U به حداکثر سرعت رفتن اسب درمسابقه
burn off U خسته کردن رقیب باگرفتن سرعت اولیه دوچرخه
dragger U شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
dump U شکست دادن حریف درمسابقه موتورسیکلت رانی یااتومبیل رانی یا قایق قایقرانی سرعت
aircraft arresting hook U مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
entry fee U مبلغ پرداختی برای شرکت درمسابقه
starter's list U فهرست اسبهاییکه واجدشرایط برای شرکت درمسابقه نیستند
spoiler U صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
off roader U شرکت کننده درمسابقه موتورسیکلت رانی درزمینهای ناهموار برای چندصد مایل
overweary U زیاده خسته کردن خسته شدن
accelerate U سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerated U سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerating U سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerates U سرعت دادن سرعت گرفتن
crossover U متقاطع کردن برای ازدیادفشار و سرعت
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
to send round the hat U برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
this work is palling on me U اینکاردارد برای من خسته کننده یابیمزه میشود
to make a long arm [برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
holdout U استقامت کردن
holdouts U استقامت کردن
resisting U استقامت کردن
resisted U استقامت کردن
reluct U استقامت کردن
resists U استقامت کردن
resist U استقامت کردن
to trap something [e.g. carbon dioxide] U چیزی را گرفتن [جمع کردن] [برای مثال دی اکسید کربن ]
outfoot U در سرعت سبقت گرفتن بر جلو افتادن از
wayworn U خسته و مانده در اثر سفر خسته و کوفته
drive U چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives U چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
withstanding U مخالفت کردن استقامت ورزیدن
withstood U مخالفت کردن استقامت ورزیدن
withstands U مخالفت کردن استقامت ورزیدن
withstand U مخالفت کردن استقامت ورزیدن
block the plate U موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
meaconing U گرفتن و رله علایم رادیویی برای گیج کردن سیستم ناوبری دشمن
outdistanced U غلبه بر حریفان با برتری بسیار
outdistance U غلبه بر حریفان با برتری بسیار
outdistances U غلبه بر حریفان با برتری بسیار
outdistancing U غلبه بر حریفان با برتری بسیار
outgun U غلبه بر حریفان با حمله برتر
compass acceleration error U اشتباه قطب نما در اثر سرعت گرفتن کشتی یا هواپیما
command speed U سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
ground speed U سرعت دویدن هواپیما در روی باند سرعت دویدن روی باند سرعت گرفتن هواپیما روی زمین
privileged U مجاز به ادامه مسیر و گرفتن سرعت درصورت رسیدن قایق دیگر به ان
constants U ROM-DC که با سرعت مشخصی می چرخد اندازه هر یک از فریمهای داده روی دیسک برای بدست آوردن یک داده با قاعده برای خارج شدن یک فریم در ثانیه تغییر میکند
constant U ROM-DC که با سرعت مشخصی می چرخد اندازه هر یک از فریمهای داده روی دیسک برای بدست آوردن یک داده با قاعده برای خارج شدن یک فریم در ثانیه تغییر میکند
key استفاده از بافر بین صفحه کلید و کامپیوتر برای تامین ذخیره سازی کلیدها برای ماشین نویس های سریع که چندین کلید را به سرعت انتخاب می کنند
backbone U مسیر ارتباطی با سرعت و فرفیت بالا که به زیر شبکههای کوچکتر وصل است و معمولاگ برای وصل کردن سرور ها به شبکه استفاده میشود
backbones U مسیر ارتباطی با سرعت و فرفیت بالا که به زیر شبکههای کوچکتر وصل است و معمولاگ برای وصل کردن سرور ها به شبکه استفاده میشود
play off U درمسابقه حذفی شرکت کردن وابسته به مسابقات حذفی مسابقه حدفی
cpu U که معیاری برای سرعت کامپیوتر است
jump speed U سرعت مناسب برای پرش باچتر
outsource U به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
pipelining U تکنیکی است برای افزایش سرعت کامپیوتر
to do up U خسته کردن
fatigues U خسته کردن
bore U خسته کردن
harass U خسته کردن
fatigued U خسته کردن
harasses U خسته کردن
fatigue U خسته کردن
strains U خسته کردن
overstrain U خسته کردن
fags U خسته کردن
jade U خسته کردن
tiring U خسته کردن
fag U خسته کردن
bores U خسته کردن
tires U خسته کردن
strain U خسته کردن
tire U خسته کردن
fast pill U ماده محرک غیرمجاز برای افزایش سرعت اسب
computing U میزان سرعت یا توانایی کامپیوتر برای انجام یک محاسبات
play out U خسته کردن ماهی
to overstrain oneself U خود را خسته کردن
wear out U کاملا خسته کردن
to overwork oneself U خود را خسته کردن
trachle U تصادم کردن خسته کردن بزحمت انداختن
lips U واحد اندازه گیری سرعت برای کامپیوترهای نسل پنجم
standard bred U اسب امریکایی پرورش یافته برای مسابقه سرعت واستقامت
bsc U استاندارد برای اتصالات ارتباطی رسانههای با سرعت متوسط / بالا
power 0 U تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
pinches U محکم گرفتن بیش از حد گوی بولینگ کاستن سرعت اسب قایق را بیش از حد بطرف بادبان بردن
pinch U محکم گرفتن بیش از حد گوی بولینگ کاستن سرعت اسب قایق را بیش از حد بطرف بادبان بردن
exhaust U خسته کردن ازپای در اوردن
overworks U خسته کردن به هیجان اوردن
waste one's breath U زبان خود را خسته کردن
waste one's words U زبان خود را خسته کردن
overworked U خسته کردن به هیجان اوردن
overworking U خسته کردن به هیجان اوردن
overwork U خسته کردن به هیجان اوردن
exhausts U خسته کردن ازپای در اوردن
tack weld U وسیلهای برای سنجش ونمایش سرعت شفت گردنده جوش موقتی
mirror writing shadow reading U کامپیوتر میزبان با دو دیسک فیزیکی برای بالا بردن سرعت دسترسی
orbital injection U دادن سرعت لازم برای چرخش دور یک مدار به سفینه فضایی
long odds U تفاوت زیاد درمسابقه
play U شرکت درمسابقه انفرادی
outplay U درمسابقه جلو افتادن از
played U شرکت درمسابقه انفرادی
playing U شرکت درمسابقه انفرادی
plays U شرکت درمسابقه انفرادی
task U زیاد خسته کردن بکاری گماشتن
wind U خسته کردن یاشدن ازنفس افتادن
winds U خسته کردن یاشدن ازنفس افتادن
to strain one's eyes U چشم خود رازیاد خسته کردن
to poreone's eyes out U چشم را از بسیاری مطالعه خسته کردن
to overexert U خود را بیش از اندازه خسته کردن
tasks U زیاد خسته کردن بکاری گماشتن
to overrun oneself U از دویدن زیاد خود را خسته کردن
underdistance U روش تمرینی دونده درمسافتی کمتر از معمول مسابقه برای ازدیاد سرعت
station U محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
stations U محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
stationed U محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
enlists U برای سربازی گرفتن
enlisting U برای سربازی گرفتن
enlist U برای سربازی گرفتن
gig U ماشین خارزنی [این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
unaccustomed U غیرعادی
anomalies U غیرعادی
unusual U غیرعادی
irregular U غیرعادی
touched U غیرعادی
way out U غیرعادی
way-out U غیرعادی
extraordinary U غیرعادی
utter U غیرعادی
anomaly U غیرعادی
enormity U غیرعادی
enormities U غیرعادی
utters U غیرعادی
uttered U غیرعادی
pipeline U زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت
pipelines U زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت
fleets U گروه قایقهای شرکت کننده درمسابقه
fleet U گروه قایقهای شرکت کننده درمسابقه
daclare U تایید مجدد شرکت اسب درمسابقه
half century U 05 امتیاز یا بیشتر توپزن درمسابقه کریکت
finallist U کسی که درمسابقه به مرحله نهایی برسد
extra cover U پوشش اضافی برای بل گرفتن
to borrow for ... weeks U برای ... هفته قرض گرفتن
catch at U برای گرفتن چیزی کوشیدن
to run for the bus U برای گرفتن اتوبوس دویدن
pre fetch U دستورات CPU ذخیره شده در صف کوتاه موقت پیش از پردازش برای افزایش سرعت اجرا
offbeat <idiom> U غیرعادی غیرمرسوم
weirdos U آدم غیرعادی
abend U پایان غیرعادی
funny car U اتومبیل غیرعادی
weirdo U آدم غیرعادی
abort U خاتمه غیرعادی
aborted U خاتمه غیرعادی
aborting U خاتمه غیرعادی
aborts U خاتمه غیرعادی
abnonmally U بطور غیرعادی
abnormal scour آب شستگی غیرعادی
museum piece U قدیمی غیرعادی
neck and neck <idiom> U درمسابقه مساوی ویا نزدیک به تساوی بودن
telescope U وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
to hog <idiom> U بی پروا برای خود گرفتن [اصطلاح]
telescopes U وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
to graps at anything U برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
copy protect U یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
move U مانوور برای گرفتن نفر جلو
moved U مانوور برای گرفتن نفر جلو
put to the question U برای گرفتن اعتراف زجر دادن
bass bug U حشره برای گرفتن ماهی خاردار
gigs U نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
gig U نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
To have design on someone . To malign someone . U برای کسی مایه آمدن ( گرفتن )
moves U مانوور برای گرفتن نفر جلو
overtaking sight distance U مسافت دید برای سبقت گرفتن
sprint medley U دو سرعت امدادی شامل 002004 و 008 متر برای مردان و 001 002 و 004 متربرای زنان
appliance computer U سیستم کامپیوتری آماده اجرا که خریداری میشود و به سرعت برای یک منظور کاربردی قابل استفاده است
virescence U سبزی غیرعادی دربرگهای گل
line surge U جریان سریع و غیرعادی خط
prize fight U جنگ با مشت برای گرفتن پول یا جایزه
greats U امتحان نهایی دردانشگاه برای گرفتن درجه
carrying U گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carry U گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carries U گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
cp U دستور UNIX برای کپی گرفتن از فایل
great go U امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
burdended U فاصله گرفتن از قایق جلویی برای عبور
carried U گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
tampion U توپی :چوب برای گرفتن دهانه توپ
local U MAR با سرعت بالا که به جای وسیله سخت افزاری برای ذخیره رشتههای بیتی و الگو به کار می رود
flow diagram U صفحه پلاستیکی با نشانههای بریده شده موقت برای اجازه دادن به نشانه ها تا به آسانی و به سرعت رسم شوند
locals U MAR با سرعت بالا که به جای وسیله سخت افزاری برای ذخیره رشتههای بیتی و الگو به کار می رود
flowchart U صفحه پلاستیکی با نشانههای بریده شده موقت برای اجازه دادن به نشانه ها تا به آسانی و به سرعت رسم شوند
dummy U کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
dummies U کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
shut out <idiom> U مانع از گرفتن امتیاز برای تیم مقابل شدن
disables U دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
blitz U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
bids U بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1از من خسته شدي؟، نميخوام خستت كنم.
1gorse melatonin
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com